جدول جو
جدول جو

معنی لوس کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لوس کردن
لوس بار آوردن ننرکردن، یا خود را لوس کردن، لوس شدن ننر شدن
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
لوس کردن
Pamper
تصویری از لوس کردن
تصویر لوس کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لوس کردن
mimar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لوس کردن
verwöhnen
دیکشنری فارسی به آلمانی
لوس کردن
rozpieszczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
لوس کردن
баловать
دیکشنری فارسی به روسی
لوس کردن
балувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
لوس کردن
verwennen
دیکشنری فارسی به هلندی
لوس کردن
mimar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
لوس کردن
choyer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لوس کردن
coccolare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
لوس کردن
लाड़ प्यार करना
دیکشنری فارسی به هندی
لوس کردن
memanjakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لوس کردن
응석받다
دیکشنری فارسی به کره ای
لوس کردن
לפנק
دیکشنری فارسی به عبری
لوس کردن
宠爱
دیکشنری فارسی به چینی
لوس کردن
甘やかす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لوس کردن
şımartmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
لوس کردن
kubembeleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
لوس کردن
เอาใจใส่
دیکشنری فارسی به تایلندی
لوس کردن
আদর করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
لوس کردن
لاڈ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
لوس کردن
دلّل
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جلوس کردن
تصویر جلوس کردن
نشستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جلوس کردن
تصویر جلوس کردن
نشستن، برتخت سلطنت نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالوس کردن
تصویر سالوس کردن
حیله کردن مکر ورزیدن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس کردن
تصویر لمس کردن
بساویدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بوس کردن
تصویر بوس کردن
بوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توس کردن
تصویر توس کردن
به سلامتی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس کردن
تصویر لمس کردن
چیزی را با دست بسودن، دست مالیدن، بساویدن، بساو، پساویدن، پرماسیدن، پرواسیدن، سودن، بسودن، پسودن، ببسودن، بپسودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوس کردن
تصویر هوس کردن
به چیزی میل پیدا کردن، آرزومند چیزی شدن
فرهنگ فارسی عمید
پر واسیدن پر ماسیدن عشق را کس وجود نشناسد هر دلی را وطن نپرماسد (سنائی) بر ماسیدن بساویدن بسودن مالیدن مرزیدن سودن سهستن دست مالیدن بپسودن بساویدن: بسودن چیزها محتاج توسط هوانبود در شناخت آن چیز که لمس کند
فرهنگ لغت هوشیار
در هم کردن از میان بردن مشتبه ساختن خلط کردن، یالوث کردن خون جرم و تقصیر. چند تن را در آن دخیل کردن برای تخفیف کیفر
فرهنگ لغت هوشیار
آرزو کردن دل خواستن آرزومند شدن میل یافتن: عروس گل در هودج زمردنی عنچه گلستان و هوس نوای هزار دستان میکرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوث کردن
تصویر لوث کردن
((~. کَ دَ))
آلوده کردن
فرهنگ فارسی معین